۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

بازگشت احساس

دیشب تا ساعت 1 داشتیم میچتیدیم. راجع به یک موضوع خصوصی کلی حرف زدیم و کلی غصه خوردیم...
بعد چند وقتی که نسبت بهش بی احساس شده بودم دوباره احساسم برگشت... دلم براش تنگ شد...
یاد اون روزی افتادم که بعد امتحان اومد ازم کتاب بگیره و توی ماشین دستشو پس زدم... دلم نمیخواست اصلا ببینمش... تقصیر خودش بود حرفهای بدی بهم زده بود...
 ولی فراموش کردم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر